در عصر اینترنت اغلب میشنویم «ما در دهکدهای جهانی زندگی میکنیم و زمان هم فشرده شده است». سازمانها و شرکتها برای بازههای زمانیِ کوتاهِ چند ماهه یا نهایتا چند ساله برنامهریزی و یا گزارش تهیه میکنند. از دهه هشتاد میلادی این نگاه کوتهنظرانه، «کوتاه مدتگرایی» نامگذاری شد.
گروههای علوم انسانی در دانشگاهها باید محلی برای نگاهی بلندمدت به آیینۀ جلو [گذشته] باشند. در هر حال، دانشگاهها از دیرپاترین نهادهایی هستند که بشر خلق کرده است. میانگین نیمۀ عمر یک بنگاه تجاری ۷۵ سال تخمین زده شده است: بر اثر تخریب خلاقانۀ سرمایهداری بیشتر شرکتها پیش از آنکه به صدسالگی خود برسند فرو میپاشند. چندین دهه پیش از ثبت رسمی هاروارد و یِیل، اسپانیاییها در مکزیکوسیتی و لیما واقع در پرو دانشگاههایی را تأسیس کردند و با گذشت ۴۵۰ سال هر دو هنوز پابرجا هستند. اولین موج تأسیس دانشگاه در اروپا در اواخر قرن ۱۱ و اوایل قرن ۱۳ شکل گرفت. و دانشگاه نالاندای هند در ایالت شمالی بیهار ۱۵۰۰ سال پیش به عنوان نهادی بودایی پایهگذاری شد: این دانشگاه اخیراً بازتأسیس شده و سپتامبر امسال اولین دانشجویان ورودی خود را پذیرفت. همانطور که مایکل اسپنس، معاون دانشگاه سیدنی اخیراً نوشته است: دانشگاه «تنها بازیگری است که میتواند سرمایهگذاریهای تحقیقی بلندمدت، زیربنایی و متمرکز انجام دهد»؛ در مقایسه با تجارت، «دانشگاه تنها جایی است که در سطحی جهانی قادر به حمایت از تحقیق در افقهای زمانی ۲۰، ۳۰ یا ۵۰ ساله است.»
مأموریت علوم انسانی این است که با آزمودن سنتهایی که طی صدهها و هزارهها شکل گرفتهاند، پرسشهایی دربارۀ ارزشها را منتقل کند و ارزشها را زیر سوال برد. و در میان علوم انسانی، این رشتۀ تاریخ است که با ارایۀ شاخصهایی برای آیندۀ بلندمدت که از دانش نسبت به عمق گذشته نشأت میگیرد، پادزهر کوتاهمدتگرایی را عرضه میکند. اما دستکم از دهۀ ۱۹۷۰، بیشتر تاریخدانان حرفهای- تاریخدانان دارای درجۀ دکتری که در دانشگاهها یا مدارس عالی تدریس میکنند- بخش عظیمی از پژوهش خود را در بازههای زمانیای بین پنج تا ۵۰ سال انجام دادهاند.
لازم نیست تاریخدانان برای فرار از تاریخ کوتاهمدتنگر تا انفجار بزرگ به عقب بازگردند. بار دیگر تاریخهاییبا دامنههای بلند از یک قرن تا سه هزاره رو به فزونی گذاشتهاند: دربارۀ یهودیستیزی از مصر باستان باستان تا کنون و اولین ۳۰۰۰ سال مسیحیت؛ دربارۀ جنگ چریکی از دوران باستان تا حال حاضر و دربارۀ راهبرد از زمان شمپانزهها تا نظریۀ بازی؛ دربارۀ نسلکشی «از اسپارت تا دارفور» و نژادپرستی از قرون وسطی تا همین زمان خودمان. در بیشتر این تاریخهای بلندپروازانه توجه به جزئیات و بافتار که ویژگی تاریخ خرد بود با میل به بازگویی داستانها و ساختارهایی که درکشان تنها در دورۀ طولانی ممکن است، ترکیب شدهاند.
بسیاری از علوم انسانی نزدیک به هم و حتی علوم طبیعی اخیراً بازگشتی تاریخی داشتهاند. دوران دادههای بزرگ، عصر شواهد روبهفزونی دربارۀ گذشته انسان و غیرانسان است: دادههای آماری، زبانی و فیزیکی، از مجموعههای متون زبانی دیجیتالیشده تا دادههای آب و هوایی و مرتبط با صدای جیکجیک پرندگان تا دادههای مربوط به مغزههای یخی و حلقههای درختان و ژنوم انسان. برخی همکارانمان حتی دورۀ طولانی را به کار میبندند تا بعضی تصورات غلط و پایدار در خصوصرشتههایشان را در هم بشکنند.
برای نمونه، توماس پیکتی اقتصاددان فرانسوی که اثر وی سرمایه در قرن بیستویکم به رویدادی روشنفکرانه در سطح جهان تبدیل شد، مغالطۀ «منحنی کوزنتس» را نشان داد و از ابعاد نابرابری همواره در حال گسترش در جوامع پیشرفته پرده برداشت. سیمون کوزنتس، اقتصاددان میانۀ قرن بیستم، استدلال میکرد که نظام سرمایهداری لاجرم به افزایش ثروت و در نتیجه کاهش نابرابری میانجامد. مجموعه دادههای کوزنتس در حدود ۳۰ سال میانی قرن محدود میشدند که پیامدهای جنگ جهانی دوم را نیز در بر میگرفت. پیکتی با نشان دادن محدودیت افقهای کوزنتس و محلی بودن دادههای وی بسط نتیجهگیریهایش به کل جهان را نفی کرد: اگر در نمایی ۲۰۰ ساله و نه سه دههای به مسئله نگاه کنیم، واضح است که از زمانی که در ۱۹۷۱ جایزۀ نوبل اقتصاد به کوزنتس تعلق گرفت، نابرابری در حال برگشت است و پیشرفتی در این زمینه حاصل نشده است.
آیندۀ عمومیِ گذشته حالا قطعاً در دستان تاریخدانان است. تاریخ به عنوان یک رشته، ایستاده است تا مأموریت باستانی خود به عنوان راهنمای زندگی را دوباره بر دوش گیرد، اما در سیمایی جدید به عنوان یکی از علوم انسانی حیاتی که قادر است دربارۀ دادهها قضاوت و آنها را به شکل روایتهایی پیچیده تفسیر کند و نتایجش را به صورتهایی ارایه دهد که برای وسیعترین دامنۀ ممکن از عموم مردم قابل دسترسی باشد و همچنین برای کسانی که سیاستهایشان تمام زندگی ما را شکل میدهد. با استفاده از مواد دیجیتال و ابزارهایی برای درک این دادهها، تاریخدانان میتوانند شاهکارهای تحلیلیای ارایه دهند که رسیدن به آنها در نسل گذشته مستلزم یک عمر غوطهوری در مطالب بود. بازگشت به دورۀ طولانی تنها ممکن نیست، بلکه ضروری است: ممکن است چون منابعی مناسب و ابزارهایی برای فهمیدن آنها در دست هستند؛ ضروری است چون دادههای بزرگ در تمامی جهات زندگی ما به وفور یافت میشوند و مبارزۀ جدی با کسانی که ممکن است قدرت این دادهها را در دست گیرند و از آنها برای ایجاد رعب و وحشت استفاده کنند لازم است. شاید جهان کوچک شده باشد اما چالشهای جمعی آن که مردم با آنها مواجهاند با وجود پیچیدگیشان، آشکارتر شدهاند. در زمانۀ نابرابریدر حال گسترش –اگرنه در میان جوامع که در درون جامعه- و زمانی که نهادهای بینالمللی به مرز فروپاشی رسیدهاند و تغییر آب و هوا تهدیدی برای آب و غذا، ثبات سیاسی و حتی بقای برخی گونههای ماست، حتی دستیابی به ابتداییترین درک از وضعیتمان نیازمند گسترش تحقیقات است.
وبگاه ترجمان http://tarjomaan.com/vdcb.wbzurhb8aiupr.html